علي (ع) در كنار حامل وحي و تحت تربيت وحي

پدیدآورمصطفی دلشاد تهرانی

تاریخ انتشار1388/09/22

منبع مقاله

share 681 بازدید
علي (ع) در كنار حامل وحي و تحت تربيت وحي

مصطفي دلشاد تهراني

علي(ع) مظهر همه آيات الهي و جلوه تام كتاب تدويني (قرآن)است. او كتاب عيني خداوند است و همان راهي را پيموده كه قرآنكريم ترسيم نموده و همانگونه زيست كرده كه خداوند در كتابشرهنمون شده است. پيوند علي(ع) و قرآن پيوندي حقيقي است ويكي بدون ديگري متصور نيست، چنان كه پيامبر اكرم(ص) درسخني بلند فرموده است:
«علي مع القرآن و القرآن مع علي لن يفترقا]لايفترقان[حتييردا علي الحوض»1
علي با قرآن و قرآن با علي است و اين دو هرگز از يكديگر جدانميشوند تا در حوض كوثر بر من وارد شوند.
علي(ع) از آغاز وحي در كنار پيامبر اكرم(ص) بود و همه چيز راميشنيد و ميديد.
«و لقد سمعت رن الشيطان حين نزل الوحي عليه - صلي اللهعليه و آله - فقلت يا رسول الله ما هذا الرن؟ فقال: هذا الشيطان قدايس من عبادته. انك تسمع ما اسمع ،وتري ما اري، الا انك لستبنبي، و لكنك لوزير و انك لعلي خير.»2
به هنگام نزول وحي بر محمد(ص) صداي ناله شيطان راشنيدم. از رسول خدا(ص) پرسيدم: اين ناله چيست؟ فرمود: اينشيطان است كه از پرستش خويش مايوس گرديده است. تو آنچه رامن ميشنوم، ميشنوي; و آنچه را من ميبينم، ميبيني; تنها فرقمن و تو اين است كه تو پيامبر نيستي، بلكه وزير مني و بر طريق وجاده خير و درستي قرار داري.
علي(ع) پيوسته در كنار حامل وحي و تحت تربيت وحي بود، 3 تا آن زمان كه وحي انقطاع يافت و حامل وحي درحاليكه سر برسينه علي(ع) داشت به سوي رفيق اعلا شتافت.
«و لقد قبض رسول الله - صلي الله عليه و آله- و ان راسه لعليصدري.»4
و رسول خدا(ص) جان سپرد درحاليكه سر او برسينه من بود.
علي(ع) با قرآن بود و عالم به همه امور آن. او جامع قرآن بود ومفسر آن. او معلم قرآن بود و اهل آن. در رواياتي متعدد نسبتعلي(ع) با قرآن از وجوه مختلف بيان شده است، چنان كه ازحضرتش روايت شده است كه فرمود:
«و الله ما نزلت آيه الا و قد علمت فيما نزلت و اين نزلت; ان ربيوهب لي قلبا عقولا و لسانا سوولا.»5
به خدا سوگند كه هيچ آيهاي نازل نشد مگر اينكه دانستهامدرباره چه و در كجا نازل شد; به راستي كه پروردگارم به من قلبيپرفهم و زباني پر سوال بخشيده است.
علي(ع) تحت تربيت حامل وحي همه علوم قرآن و رموز آن رافرا گرفت، چنان كه از «ابن مسعود» نقل شده است كه درباره علمقرآن آن حضرت گفت: «به درستي كه عليبن ابيطالب علم ظاهرباطن را دارد.»6 آن حضرت خود فرموده است:
«ما نزلت آي علي رسول الله(ص) الا اقرانيها و املاها علي،فكتبتها بخطي، و علمني تاويلها و تفسيرها و ناسخها و منسوخها ومحكمها و متشابهها و خاصها و عامها.»7
هيچ آيهاي بر رسول خدا(ص) نازل نشد مگر اينكه خواندن آنرا به من ميآموخت و آن را به من املا ميكرد و من آن را با خط خودمينوشتم و رسول خدا(ص) تاويل و تفسير و ناسخ و منسوخ ومحكم و متشابه آن را به من ميآموخت.
امام صادق(ع) نيز در اين باره فرموده است:
«ان الله علم نبيه (ص) التنزيل و التاويل فعلمه رسول الله(ص)عليا(ع).» 8
همانا خداوند تنزيل و تاويل قرآن را به پيامبرش آموخت ورسول خدا(ص) نيز آن را به علي(ع) آموخت.
علي(ع) پس از پيامبر اكرم(ص) سرچشمه علم به قرآن كريم وگنجينه معارف آن بود. «حاكم حسكاني» از عالمان برجسته اهلسنت در قرن پنجم در ذيل آيه «و من عنده علم اكتاب» 9(كسي كهنزد او علم كتاب است) از قول« ابوصالح» چنين آورده است: «عليبن ابي طالب كان عالما بالتفسير و التاويل و الناسخ و المنسوخ والحلال و الحرام.» 10(علي بن ابي طالب عالم به تفسير و تاويل وناسخ و منسوخ و حلال و حرام]قرآن[بود.)
آن حضرت وارث علم نبوي و معلم حقيقي قرآن بود. در حديثياز امام صادق(ع) درباره اين شان علي(ع) آمده است:
«كان علي(ع) صاحب علم بالقرآن و نحن علي منهاجه.»11
علي(ع) صاحب علم به قرآن بود و ما بر راه و روش اوييم.
اميرمومنان علي(ع) روايت كرده است كه در اين باره فرمود:
«كان علي(ع) اذا صلي الفجر لم يزل معقبا الي ان تطلعالشمس ; فاذا طلعت اجتمع اليه الفقرا و المساكين و غيرهم منالناس، فيعلمهم الفقه و القرآن. » 12
علي(ع) پيوسته پس از نماز صبح در مسجد ميماند و در پيكاري نميرفت تا خورشيد سر ميزد، آنگاه فقيران و مسكينان وديگر مردمان گرد او را ميگرفتند و آن حضرت بديشان فقه و قرآنميآموخت.
وجود علي(ع) با قرآن يكي بود، او جلوه تام و تمام آيات كتابالهي بود، او كتاب ناطق خدا بود، چنان كه خود در توصيف خويشفرمود:
«هذا كتاب الله الصامت و انا كتاب الله الناطق.»13
اين]قرآن[كتاب خاموش خداوند است و من كتاب سخنگويخدايم.
زندگي علي(ع) همه تلاشي بود در جهت برپايي و نگهداري وفهم درست قرآن در معناي جامعش و در هندسه حقيقياش. نه اواز قرآن جدايي گزيد و نه قرآن از او. اميرمومنان(ع) در نامهايباارزش در تبيين حوادث و مسائل پس از پيامبر(ص) اين پيوندناگسستني را مطرح كرده و چنين فرموده است:
«فلما مضي لسبيله ترك كتاب الله و اهل بيته امامين لايختلفان، و اخوين لا يتخاذلان، و مجتمعين لا يفترقان.»14
پيامبر به راه خويش رفت]و به رفيق اعلا پيوست[و كتابخدا و خاندان خود را به جاي گذاشت كه دو پيشواي بدون اختلافند ودو برادري كه دست از ياري يكديگر بر نميدارند و دو همراه]ومتحدي[كه از هم جدايي ندارند.
«كتاب» و «اهل كتاب» متحد با يكديگرند و جدايي ميان آنانمعنا ندارد و هرگاه يكي از آن دو طرد شود، ديگري نيز نخواهد ماند،چنان كه علي(ع) اين حقيقت را به روشني بيان كرده است:
«فالكتاب... و اهله طريدان منفيان، و صاحبان مصطحبان فيطريق واحد.»15
قرآن و اهل قرآن هر دو رانده و تبعيد ميشوند، و هر دو همگام ومصاحب يكديگر در يك راه روانند.
علي(ع) همه وجود خود را در راه حفظ و تعالي قرآن گذاشت كهاو به حق برپا دارنده آن بود. اما صادق(ع) فرمود:
«فاشهد ان عليا(ع) كان قيم القرآن.»16
شهادت ميدهم كه همانا علي (ع) قيم و متولي قرآن بود.
بيست و سه سال دوران نبوت، براي علي(ع) جهادي بود دركنار پيامبر(ص) در راه تكوين امت و تاسيس دولت و پاسداري ازآن. به بيان «ابن ابيالحديد معتزلي»:
و لو لا ابو طالب و ابنهلما مثل الدين شخصا فقاما
فذلك بمك آوي و حاميو هذا بيثرب جس الحماما17
اگر ابوطالب و فرزندش علي نبودند، هرگز دين]اسلام[تجسمنمييافت و اين دو به پا خاستند: آن - ابوطالب- در مكه دين را پناهداد و حمايت كرد; و اين - علي- در مدينه تا پاي جان در راه اسلاممبارزه كرد.
عصر نبوت مبارزه بر سر تنزيل قرآن بود و علي(ع) تا پاي جاندر راه آن كوشيد و پس از آن در دوران خلفا تلاش براي حفظ قرآن ونگاهباني آن; و دوران حكومت آن حضرت، مبارزه بر سر تاويلقرآن بود، چنان كه رسول خدا(ص) در حديث مشهور خويش بدانتصريح كرده بود:
«ان منكم من يقاتل علي تاويل القرآن كما قاتلت علي تنزيله وهو علي بن ابي طالب.»18
همانا كسي از شما خواهد بود كه براي تاويل قرآن جنگ خواهدكرد، همانگونه كه من براي تنزيل قرآن جنگ كردم; و او عليبنابيطالب است.
بنابراين زندگي علي(ع) حياتي قرآني بود، براي قرآن بود و اوتجلي قرآن بود. آن حضرت چنان در قرآن كريم و معارف بلند آنذوب شده بود كه آنچه ميانديشيد و بيان ميكرد و عمل مينمودقرآن بود. برخي از انديشمندان بدين حقيقت توجه كردهاند، چنانكه«محمد اميننواوي» مينويسد:
«حفظ علي القرآن كله، فوقف علي اسراره، و اختلط به لحمه ودمه; و القاري يري ذلك في نهجالبلاغه.»19
علي(ع) تمام قرآن را به خاطر سپرده بود و بر اسرار آن واقف وآگاه بود، و قرآن با خون و گوشت او درآميخته بود; كسي كهنهجالبلاغه را مطالعه نمايد، اين حقيقت را در مييابد.
علي(ع) به حق ملعم قرآن،20 و مترجم،21 مفسر،22 و موولآن بود;23 و بيش از هر چيز به قرآن اهتمام داشت و برپا دارنده ومتولي آن بود.24
«ابن ابيالحديد معتزلي» در مقدمه شرح نهجالبلاغه خويشدرباره اهتمام علي(ع) به قرآن چنين مينويسد:
«ديگر از علوم، علمتفسير قرآن است كه اين علم از آن حضرتسرچشمه گرفته و هرچه هست از او گرفته شده و فرع وجود اوست.اگر به كتابهاي تفسير مراجعه كني، صحت اين امر را در مييابي،زيرا بيشتر تفسير قرآن از او و از ابن عباس نقل شده است و همگانميدانند كه ابن عباس همواره ملازم علي(ع) و متصل به او بود و اوشاگرد و پرورشيافته آن حضرت بود است و چون به ابن عباسگفته شد: ميزان دانش تو در برابر علم پسرعمويت چگونه است؟گفت: همچون قطرهاي از باران نسبت به اقيانوس بيكران.»25
وي همچنين مينويسد: «اما اهتمام علي(ع) به قرائت قرآن واشتغال آن حضرت به قرآن، منظور نظر همگان است و در اين موردهمگان اتفاق نظر دارند كه او به روزگار رسول خدا(ص) قرآن راحفظ كرد و در آن زمان جز او كسي قرآن را از حفظ نداشت. وانگهياو نخستين كسي است كه قرآن را جمعآوري كرده است... و چنانچهبه كتابهاي قرائات قرآن مراجعه كني، ميبيني كه پيشوايان علمقرائت همگي به او ارجاع ميدهند; مانند ابوعمرو بن علا و عاصمبن ابي نجود; و كساني ديگر جز آن دو به ابوعبدالرحمن سلميقاري ارجاع ميدهند كه او نيز شاگرد علي (ع) بوده و قرآن را از اوآموخته است. و اين فن هم مثل فنون بسيار ديگر به آن حضرتمنتهي ميشود.»26
بدين ترتيب پيوند علي(ع) با قرآن پيوندي حقيقي و ميان آندو وحدت و يگانگي بوده است و همه معارف قرآن از او و به اهتماماو شكل گرفته است و اين حقيقت در نهجالبلاغه بتمامه جلوه كردهاست.

رابطه نهج البلاغه با قرآن

رابطه نهجالبلاغه با قرآن رابطهاي تنگاتنگ و سخت نزديكاست، زيرا نهجالبلاغه نازله روح مطهري است كه وجودش با قرآنيكي بود و چنان در قرآن كريم جذب گرديده بود كه جسم و روحشاز آن بود. از همين وجه است كه نهجالبلاغه را >اخ القرآنالكريم<27 ناميدهاند. واژه >اخ< در اصل به معني برادر، رفيق ومصاحب است و در واقع كسي را گويند كه با ديگري در پدر و مادر ويا در يكي از آن دو و يا همشير بودن با ديگري شريك باشد و بهصورت استعاره به هر كه با ديگري در قبيله يا در دين يا در كار وصفت يا معامله و دوستي و در مناسبات ديگر مشاركت داشته باشدبرادر گويند;28 و در معناي مجازي به مفهوم مصاحب و همزاد ومانند و مشابه به كار ميرود و روشن است كه اخوت نهجالبلاغه باقرآن از همين باب است، و به همين دليل است كه نهجالبلاغه هرگزطراوت و تازگي و جلوهگري خويش را از دست نميدهد و از هر زبانكه شنيده شود نامكرر است.
يك قصه بيش نيست غم عشق و اين عجبكز هر زبان كهميشنوم نامكرر است29
رابطه نهجالبلاغه با قرآن كريم رابطهاي طولي است ونهجالبلاغه تاليتلو قرآن عزيز و محرم اسرار آن و بيانگر حقايق آنو جلوه لطايف آن است.
هركه شد محرم دل در حرم يار بماند و آنكه اين كار ندانست در انكار بماند
از صداي سخن عشق نديدم خوشتر يادگاري كه در اين گنبد دوار بماند
بر جمال تو چنان صورت چين حيران شد كه حديثش همه جا بر در و ديوار بماند30
نورانيت قرآني و بوي خوش كلام نبوي در نهجالبلاغه آشكاراست;31 و به تعبير برخي انديشمندان تنها فرق نهجالبلاغه با قرآندر آن است كه وحي منزل نيست.
كتاب كان الله رصع لفظهبجوهر آيات الكتاب المنزل
حوي حكما كالدر تنطق صادقافلا فرق الا انه غير منزل32
نهجالبلاغه كتابي است كه گويا خداوند الفاظش را با گوهرهاي آياتقرآني زينت داده است. اين كتاب شامل حكمتهايي است مانندمرواريد درخشان كه به راستي و صداقت سخن ميگويد و فرقيميان آن و قرآن كريم نيست، جز آنكه نهجالبلاغه از طرف خداوندنازل نشده است.
قرآن كريم بيانگر حقايقي است براي هدايت انسانها وسيردادن آنها از ملك تا ملكوت و تامين سعادت زندگي اين جهانيو زندگي آن جهاني آنان; و نهجالبلاغه در همين جهت است و علاوهبر مطرح كردن مباحث قرآني، به تفسير و تبيين و تشريح و ارائهمصاديق آنها ميپردازد. نهجالبلاغه مسائل قرآني را با ارائهدستورالعملها، ملموستر و عينيتر ميسازد و سنتها و قوانينكلي قرآن عزيز را به مواردش تطبيق ميدهد و راه درك و بهكارگيري و استفاده از آنها را هموار ميكند.

موضوعات نهج البلاغه و قرآن

قرآن كريم مجموعهاي است از معارف حقيقي درباره خدا،انسان، هستي، جامعه و تاريخ; و در آن بينشها، گرايشها،ارزشها، روشها، كنشها و گويشها تبيين شده است ونهجالبلاغه نيز به تبع قرآن كريم كتابي است كه در آن بينشها ونگرشهاي اصيل و حقيقي نسبت به عالم و آدم و خالق عالم و آدمتبيين شده است و بيانگر گرايشها و تعلقها و ريشهيابيتعلقهاي انساني و تلاش براي سير دادن آدميان به تعلقي صحيحاست كه موجب سعادت و عزت اين جهاني و فلاح و رستگاري آنجهاني مردمان ميشود. نهجالبلاغه به تبع قرآن كريم بيانگرارزشها و ضد ارزشها و راهنموني انسان و جوامع انساني به سويارزشهاي الهي- انساني و همچنين نشان دادن روشها و خطمشيهاي درست براي رساندن انسان و جوامع به مقصد و مقصود ودور كردن آنان از به كارگيري روشهاي باطل و فروغلطيدن درراههاي نادرست است; و مجموعهاي تربيتي است كه همه وجوهتربيتي انسان و جوامع انساني را در بردارد و كنشها و گويشهايآدميان را به ساماني مطلوب ميآورد; و تعاليم نهجالبلاغه راهياست براي شكوفا شدن استعدادهاي انسان در جهت كمال مطلق.
نهجالبلاغه به تبع قرآن كريم مجموعهاي است از:
1- بحثهاي توحيدي و معارف حقيقي
2- مباحث نبوت و هدايت الهي
3- معرفي جامعيت اسلام و قرائت و فهم درست آن و تبيينهندسه صحيح اسلام
4- بحث از كائنات و خلقت
5- ارائه نظامنامه رهبري و سياست و مديريت و حكومت
6- بيان مواعظ و آموزش حكمت
7- تبيين تاريخ و درس عبرت
8- تعليم احكام و آموزش عبادات
9- مباحث معاد و قيامت
10- راه بندگي و عبوديت33
مطالب مطرح شده در نهجالبلاغه را در ارتباط با قرآن كريمميتوان دوگونه يافت: قسم اول مطالبي كه در پيوند و ارتباطمستقيم با قرآن كريم است و قسم دوم مطالبي كه در پيوند و ارتباطغيرمستقيم با قرآن كريم است، اما نور وحي از آن ميتابد و بويكلام نبوي از آن استشمام ميشود.

پاورقيها:

1- ابوالقاسم سليمان بن احمد الطبراني، المعجم الصغير،تحقيق محمد سليم ابراهيم سمار، داراحيا التراث العربي، بيروت،ص 303; ابوعبدالله محمد بن عبدالله الحاكم النيسابوري،المستدرك علي الصحيحين، دارالمعرف، بيروت، ج 3، ص 124;نورالدين علي بن ابي بكر الهيثمي، مجمع الزوائد و منبع الفوائد،دارالكتاب العربي، بيروت،
2- نهجالبلاغه، خطبه 192.
3- صحيفه نور، ج 14، ص 244.
4- نهجالبلاغه، خطبه 197.
5- انساب الاشراف، ج 2، ص 351; حليالاوليا، ج 1، صص67-68; مناقب الخوارزمي، ص 46; جلالالدين عبدالرحمن بنابيبكر السيوطي، الاتقان في علوم القرآن، الطبع الرابع، شرك مكتب ومطبع مصطفي البابي الحلبي، مصر، 1398 .ق، ج 2، ص 239; بدينصورت نيز وارد شده است: «ما نزلت آي الا و انا علمت فيمن النزلت واين النزلت و علي من نزلت; ان ربي وهب لي قلبا عقولا و لساناطلقا» ابوالنضر محمد بن مسعود السلمي العياشي، تفسير العياشي،تحقيق هاشم الرسولي المحلاتي، المكتب العلمي الاسلامي، طهران، ج1، ص 17; السيد هاشم بن سليمان الحسيني البحراني، البرهانفي تفسير القرآن، موسس مطبوعاتي اسماعيليان، قم، ج 1، ص1 ]«لسانا ناطقا» آمده است[.
6- حلي الاوليا، ج 1، ص 65; الاتقان، ج 2، ص 239.
7- تفسير العياشي، ج 1، ص 14; الكافي، ج 1، ص 64;محمدبن المرتضي المدعو ملامحسن الفيض الكاشاني، كتابالصافي في تفسير القرآن، تصحيح حسن الحسيني اللواسانيالنجفي، الطبع الخامس، المكتب الاسلامي، طهران، 1356 .ش، ج 1،ص 11; تفسيرالبرهان، ج 1، ص 16; و نيز ن. ك: سليم بن قيسالهلالي العامري الكوفي، السقيف (كتاب سليم بن قيس)، دارالفنونللطباع و النشر و التوزيع، بيروت، 1400 .ق، ص 106; ط ]«وخاصها وعامها» فقط در الكافي آمده است[.
8- تفسير العياشي، ج 1، ص 17; تفسيرالبرهان، ج 1، ص 17.
9- قرآن، رعد، 43.
مستدرك الحاكم، ج 3، ص 123;حليالاوليا، ج 1، ص 67; ابوبكر احمد بن الحسين البيهقي، دلائلالنبو، وثق اصوله و خرج حديثه و علق عليه عبدالمعطي قلعجي،الطبع الاولي، دارالكتب العلمي، بيروت، 1405 .ق، ج 6، ص 436;ابوالحسن علي بن محمد الشافعي المعروف بابن المغازلي، مناقبالامام علي بن ابي طالب، تحقيق محمد باقر المحمودي، دارالاضوا،بيروت، 1403 .ق، ص 298; مناقب الخوارزمي، ص 183; مختصرتاريخ دمشق، ج 18، ص 46; اسدالغاب، ج 3، ص 611; شرح ابنابيالحديد، ج 3، ص 207; محبالدين ابوجعفر احمد بن عبداللهالطبري، ذخائر العقبي في مناقب ذويالقربي، دارالمعرف، بيروت، ص 76; الرياض
النضر في مناقب العشر المبشرين بالجن، دارالندوالجديد بيروت، 1408.ق، ج 3، ص 133; تاريخ الخلفا، ص 193;احمد بن محمد بن حجر الهيتمي،الصواعق المحرق فيالرد علي اهلالبدع و الزندق، تخريج و تعليق عبدالوهاب بن عبداللطيف، الطبعالثاني، مكتب القاهر، 1385 .ق، ص 123; علاالدين بن حسامالدينالمتقي الهندي، كنزالعمال في احاديث الاقوال و الافعال، موسسالرسال، بيروت، 1409 .ق، ج 13، صص 108-107; وسائل الشيع، ج18، ص 150; تفسيرالبرهان، ج 1، ص 17; ينابيع المود: ج 1، ص58; با مختصر اختلاف در لفظ.
10- ابوالقاسم عبيدالله بن الحاكم الحسكاني، شواهد التنزيللقواعد التفضيل في الايات النازل في اهل البيت عليهمالسلام،تحقيق و تعليق محمد باقر المحمودي، الطبع الاولي، موسسالطبع والنشر التابع لوزار الثقاف و الارشاد الاسلامي، طهران، 1411 .ق، ج 1،ص 405.
11- تفسير العياشي، ج 1، ص 15، تفسير البرهان، ج 1، ص17.
12- شرح ابن ابي الحديد، ج 4، ص 109.
13- وسائل الشيع، ج 18، ص 20.
14- ابوجعفر محمد بن جرير بن رستم الطبري الامامي،المسترشد في امام علي بن ابي طالب(ع)، المطبع الحيدري، النجف،1368 .ق، ص 96; رضيالدين ابوالقاسم علي بن موسي ابنطاووس، كشفالمحج، تحقيق محمد الحسون، الطبع الاولي، مركزالنشر مكتب الاعلام الاسلامي، قم، 1412 .ق، ص 238;محمدباقر المحمودي، نهجالسعاد في مستدرك نهجالبلاغه،الطبعالاولي،موسس الاعلمي للمطبوعات، موسس التضامن الفكري،بيروت، 1397-1385 .ق، ج 5، صص 200-199.
1402 .ق، ج 9، ص 134; تاريخ الخلفاص 193; جلالالدين عبدالرحمن بن ابيبكر السيوطي، الجامعالصغير في احاديث البشير النذير، الطبع الاولي، دارالفكر، بيروت،1401.ق، ج 2، ص 177; سليمان القندوزي الحنفي، ينابيع المود،موسسالاعلمي للمطبوعات، بيروت، ج 1، ص 88; مومن بن حسنمومن الشبلنجي، نور الابصار في مناقب بيت المختار، دارالجيل،بيروت، 1409 .ق، ص 163.
15- نهجالبلاغ، خطبه 147.
16- الكافي، ج 1، ص 169; وسائل الشيع، ج 18، ص 130.
17- شرح ابن ابيالحديد، ج 14، ص 84.
18- ابوعبدالله احمد بن محمد بن حنبل الشيباني، مسند احمدبن حنبل، داراحيا التراث العربي، بيروت، ج 3، صص 33، 82;ابوعبدالرحمن احمد بن شعيب النسائي، خصائص اميرالمومنينعلي بن ابي طالب كرم الله وجهه، دارمكتب التربي، بيروت، 1987.م،ص 50; ابويعلي احمد بن علي بن المثني التميمي الموصلي، مسندابي يعلي الموصلي، حققه و خرج احاديثه حسين سليم اسد، الطبعالثاني، دارالمامون للتراث، دمشق،1410 .ق، ج 2، ص 341; تفسيرالعياشي، ج 1، صص 16-15;
19- جولات اسلامي، ص 99، به نقل از: مصادر نهجالبلاغ، ج 1،ص 92.
20- ن. ك: الكافي، ج 8، ص 390; شرح ابن ابيالحديد، ج 4،ص 109; مجمع الزوائد، ج 9، ص 116; وسائل الشيع، ج 18، ص137.
21- ن.ك: الكافي، ج 1، صص 192، 269; ابوجعفر محمد بنعلي بن الحسين بن بابويه القمي (الصدوق)، من لايحضره الفقيه،صححه و علق عليه علياكبر الغفاري، الطبع الثاني، منشورات جماعالمدرسين، قم، 1404 .ق، ج 2، ص 611; ابوجعفر محمدبن الحسنالطوسي، تهذيب الاحكام، حققه و علق عليه السيد حسن الخرسان،دارالكتب الاسلامي، طهران، 1390 .ق، ج 6، ص 97. -22 ن.ك:الكافي، ج 1، صص 64 ، 229.
23- ن.ك: الكافي، ج 1، ص 213; ج 2، ص 574.
24- ن.ك: الكافي، ج 1، ص 169; وسائل الشيع، ج 18، ص130.
25- شرح ابن ابيالحديد، ج 1، ص 19.
26- همان، صص 28-27.
27- الذريع، ج 14، ص 111.
28- خليل بن احمد الفراهيدي، كتاب العين، تحقيق مهديالمخزومي، ابراهيم السامرائي، تصحيح اسعدالطيب، الطبع الاولي،انتشارات اسوه، 1414 .ق، ج 1، ص 71; ابوالقاسم الحسين بنمحمد الراغب الاصفهاني، المفردات في غريب القرآن، تحقيق وضبط محمد سيدكيلاني، دارالمعرف، بيروت، ص 13; جمالالدينمحمد بن مكرم ابن منظور، لسان العرب، نسقه و علق عليه و وضعفهارسه علي شيري، الطبعالاولي، داراحيا التراث العربي، بيروت،1408 .ق، ج 1، صص 93-89.
29- شمسالدين محمد حافظ شيرازي، ديوان اشعار، بهاهتمام انجوي شيرازي، انتشارات محمدعلي علمي، 1346 .ش،ص 15.
30- همان، صص 121-120.
31- الذريع، ج 4، ص 144.
32- السيد حبيبالله الهاشمي الخوئي، منهاج البراع في شرحنهجالبلاغ، الطبعالثاني، موسس الوفا، بيروت، 1403 .ق، ج 1، ص245.
33- ن.ك: محمدتقي التستري، بهجالصباغ في شرحنهجالبلاغ، الطبعالاولي، اميركبير للنشر، طهران، 1418 .ق، ج 1،صص 31-27; سيدمحمدمهدي جعفري، آموزش نهجالبلاغه،چاپ اول، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاداسلامي، 1373 .ش، صص 28-27.

مقالات مشابه

نقش سیاق در تفسیر آیة تبلیغ

نام نشریهسراج منیر

نام نویسندهعباس اسماعیلی‌زاده, محبوبه غلامی

بررسي تطبيقي آيه ولايت در تفاسير فريقين

نام نشریهمطالعات تفسیری

نام نویسندهابراهیم کلانتری, محمدرضا عبدالله‌پور

مؤلفه‌های معناشناسی واژگان قرآن در شیوه تبیینی امام علی(ع)

نام نشریهمطالعات قرآنی

نام نویسندهحسین خاکپور, مهرناز گلی, فاطمه اثنی‌عشری, سمیرا دهقان

نگاهی به سیمای امام علی (ع) در قرآن

نام نشریهعیون

نام نویسندهمحمد صادق طالبی, مهناز موسوی, فاطمه ابراهیمی زرندی

نقد شبهۀ ولایت‌نداشتن حضرت علی (ع) در زمان حیات رسول اکرم (ص) در آیۀ ولایت

نام نشریهشیعه‌پژوهی

نام نویسندهمحمدحسن محمدی مظفر, محمدامین مومنی, رقیه یوسفی

آیه مباهله و امامت علی علیه السلام

نام نشریهپژوهش‌های ادیانی

نام نویسندهزهرا امرایی, محمدجواد رضایی ره

بررسی تطبیقی تفسیر مهم‌ترین آیات ناظر بر ولایت امام علی(ع) از منظر فریقین

نام نشریهمطالعات ترجمه قرآن و حدیث

نام نویسندهاصغر طهماسبی بلداجی, علیرضا طبیبی, محمد تیموری